دل نوشته
دل نوشته
من از قلب آسیا، افغانستان
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 ارديبهشت 1390برچسب:, توسط نازگل | 1 نظر

توي يه سالي كه گذشت اونا چند بار زنگ زدن اما من گفتم كه ميخوام درس بخونم(اخه ميخواستم برم دانشگاه)

تا اينكه پارسال من براي گرفتن پاسپورت تحصيلي رفتم هرات توي هرات چند بار زنگ زد و با هم حرف زديم موفع حرف زدن صداش ميلرزيد چون هوا سرد بود گفتم حتما سردشه البته هول هم كرده بود. وقتي برگشتم بازم زنگ زد و با من و مادرم هم حرف زد من هم وقتي ديدم اون پسر خوبي يه و منو ميخواد منم قبول كردم ....

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: